شعرهای جدید
پسرک گلم، فدای اون بلبل زبونی هات بشم که دل منو می بری با حرف زدن هات. جمله بندی هات و شعر خوندن هات. دیروز توی ماشین هی بهت میگفتم امیرعلی جون برای مامان یه شعر بخون و تو نمی خوندی 3 بار اینو بهت گفتم ، بعد ازت پرسیدم مامان جون، چرا برام شعر نمیخونی؟ برگشتی به من میگی: دارم فکر می کنم! و من اینجوری شدم: بهت میگم به چی فکر میکنی عزیزم؟ میگی به آقا گرگه! هفته گذشته هم بابا حمید رفته بود ماموریت به کشور عراق و یک هفته نبود. هرکی ازت می پرسید بابات کجاست ؟ اوایل می گفتی رفته مسارفت! ولی بعد یاد گرفتی درست بگی مسافرت. بعد هم میگفتی میخواد برام هوغاتی (سوغاتی) ها اَت (ساعت) بیاره. میری عروسک های پولیشیت رو برمیداری و پشت یه مبل ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
12:23