امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

شازده کوچولو

شعرهای جدید

پسرک گلم، فدای اون بلبل زبونی هات بشم که دل منو می بری با حرف زدن هات. جمله بندی هات و شعر خوندن هات. دیروز توی ماشین هی بهت میگفتم امیرعلی جون برای مامان یه شعر بخون و تو نمی خوندی 3 بار اینو بهت گفتم ، بعد ازت پرسیدم مامان جون، چرا برام شعر نمیخونی؟ برگشتی به من میگی: دارم فکر می کنم! و من اینجوری شدم: بهت میگم به چی فکر میکنی عزیزم؟ میگی به آقا گرگه! هفته گذشته هم بابا حمید رفته بود ماموریت به کشور عراق و یک هفته نبود. هرکی ازت می پرسید بابات کجاست ؟ اوایل می گفتی رفته مسارفت! ولی بعد یاد گرفتی درست بگی مسافرت. بعد هم میگفتی میخواد برام هوغاتی (سوغاتی) ها اَت (ساعت) بیاره. میری عروسک های پولیشیت رو برمیداری و پشت یه مبل ...
28 آبان 1391

روز جهانی کودک مبارک

DB45.com | Children's Day | Forward this Picture   امیرعلی عزیزم، روزت رو با یه روز تاخیر بهت تبریک میگم مامان جون. آخه عزیز دلم شما روز شنبه مریض شدی، هرچی میخوردی بالا میاوردی، مامانی هم از یک شنبه همون مریضی رو گرفت، الانم که دارم اینا رو برات می نویسم هنوز حالم خوب نیست، تازه از زیر سِرُم اومدم بیرون. یه ویروس جدیده. امیدوارم که کسی این مریضی رو نگیره برای این که خیلی دردش وحشتناکه. گل پسرم. امیدوارم سال های کودکی ات رو اونقدر خوب ازش استفاده کنی که وقتی اندازه مامان شدی خاطره های قشنگش تو دوران جوانی و میانسالی و پیری بهت انرژی بده. حتی از خاطرات قشنگت برای بچه هات و نوه هات تعریف کنی. عزیزکم! خیلی ملوس شدی. خ...
3 آبان 1391

بلبل زبانی

عزیزکم، قشنگ مامان، الان یک هفته ای هست که خودت شعر میخونی ، یعنی از اول تا آخر شعر رو میخونی. دیدم یه روز صبح از خواب که بیدار شدی و من هنوز تو خواب بودم شروع کردی به خوندن این شعر که : پروانه ی شایسته ، پر میزنه آهسته، بالاشو جمع میکنه (بعد دستتات رو تو سینه ات جمع میکنی و میگی ایندوره یعنی اینجوری) از بته ها (بچه ها) می ترسه. بیا بیا بیا (بیا بیا) من هستم، من مامانه تو هستم .   چشم چشم ، ابرو       دماغ و دهن ، گردو          حالا دو تا گوش        مواش فراموش         چوب چوب...
3 آبان 1391
1